تولدم
سلام
خیلی عجله دارم ؛ اومدم فقط بگم که فردا تولدمه
به رامین هم نگفته ام میخوام ببینم خودش میدونه یا نه
بای
بعد نوشت :
راستش الان ما تو شرایطی هستیم که نه تنها رامین بلکه خودم هم تولدم از یادم رفته بود
یه خواهر کوچکتر از خودم دارم که همیشه و هر سال بهم تبریک میگه حتی با یه پیامک
امروز هم مثل هر سال اولین و شاید آخرین نفری بود که تولدم رو بهم تبریک گفت
راستش 3 روزه که مهدی مریض شده و تا به حال بچم اینجوری مریض نشده بود
از روز یکشنبه لب به غذا نزده بود و تب و اسهال و استفراغ داشت ، دیروز صبح رامین هم که
رفته بود سر کار ، منم دیدم مهدی دیگه حالش اصلا خوب نیست ؛ آماده اش کردم و زنگیدم
به مادرشوهرم و با اون بردیمش بیمارستان ؛ دکتر بعد از معاینه 2 تا آمپول نوشت براش با چند
تا قرص دیگه ، بچم موقع آمپول زدن خیلی گریه کرد .
بعد دیگه برگشتیم ؛ اول رفتم مادر شوهر رو رسوندم خونشون بعد اومدیم خونمون
مهدی هم خیلی بی حال بود خوابید ، طفلکی فقط ازم آب میخواست ، میگفت مامان آب خنک
از یخچال بده ، غیر از آب چیز دیگه نمیخورد و اگه با زور بهش میدادم بالا میاورد
ساعت 7 مادر شوهر و پدر شوهرم هم اومدند
نیم ساعت هم گذشت دیدیم حال مهدی اصلا خوب نیست چشماش هم گود شده بود
زنگ زدیم مطب متخصص کودکان ، دکتر هنوز نرفته بود، مادر شوهرمینا موندن خونه
منو رامین هم مهدی رو بردیم پیش دکتر
دکتر بعد از معاینه گفت بدنش خیلی خشک شده ، و تب هم داره
گفت من میفرستم بیمارستان بستریش کنند ، ما هم از دکتر خواهش کردیم که اگه میشه
بستریش نکنه و هر کاری هر چی لازمه بگه ما تو خونه خودمون مراقبش باشیم
اونم قبول کرد به شرطی که باید تمام گفته هاش رو تو خونه انجام بدیم و گفت اصلا نباید بهش آب بدیم
اما دو سه تا برگه هم داد دستمون که اگه یه وقت بازم استفراغ کرد حتما ببریمش بیمارستان
اما خدا رو شکر استفراغش تموم شده اما اسهال اونم پی در پی هنوز هم هست
و خدا رو شکر که یکم پیش غذا هم خورد ؛ الان یکم حالش بهتر شده و خوابش برده
طفلکی ازم آب میخواست من هم با دستور پزشک بهش آب نمیدادم ؛ دو سه بار دیدم آرومکی رفته
آشپزخونه و میخواد آب برداره(دستش به لیوان هم نرسیده بود ، زیر سیگاری برداشته بود )
منم خیلی دلم براش سوخت یکم بهش آب دادم
رامین هم از صبح چند بار زنگ زده و حال مهدی رو پرسیده
با این اوضاع هم فکر نمیکنم کسی یاد تولد من بیافته حتی خودم هم از یادم رفته بود
چه برسه به رامین که ازیه طرف مشغله کاریش زیاده و از یه طرف نگران مهدی ست
البته حال مهدی خوب بشه واسه من بهترین کادو روز تولده .
( نوشته شده : سه شنبه اول بهمن (ساعت 12 ظهر)
![]()
![]()
![]()