سلام

خوبینسوال

بچه ها دو روز پیش جمعه ؛ یکی از آشناهامون که خیلی وقته همدیگرو ندیده بودیم خنثی

تو خونه ی مادرشوهرمینا مهمون بودند ، مادر شوهرم ما رو هم دعوت کرد رفتیممژه

اونجا همدیگرو دیدیم و خیلی هم خوشحال شدیم بعد از احوال پرسی و بغل

بهم گفت : چقدر عوض شدی ، ناز و خوشگل شدی از خود راضیو آخرش گفت تپل شدیخیال باطل

گفتم خوب یه دفعه بگو چاق شدی دیگهعصبانی

گفت آخه تپلی بهت میاد و خیلی خوشگلتر شدی عینک

این بود که من دیگه اون روز خیلی لوس شدم زبان


                                                  wavewavewave