نزدیک به سکته
سلام ؛ سلامی گرمو تازه تر از همیشه
بچه ها من اومدم با یه دل پر از حرف
امیدوارم حوصله خوندن داشته باشین ، بچه ها اول از اونجا شروع کنم که کم مونده بود سکته کنم
دیروز از خونه مادرمینا برگشتیم فقط به خاطر شماها که دلم براتون یه ذره شده بود
رسیدیم خونه زودی اومدم نشستم پشت سیستم اما اما اما ......
دیدم اینترنتمون قطعه ، مدت یه سالش تموم شده بود
زود با گوشی اومدم نظراتتون رو تایید کردم ، اما چون سرعتم در گوشی کم بود نتونستم
جواب کامنت هاتون رو بدم
چرا کم مونده بود سکته کنم ؟ چون فکر نمیکردم به این زودیا اینترنتمون رو وصل کنیم و خیلی
ناراحت شدم که با شماها خداحافظی هم نکرده بودم
امروز صبح زنگیدم مخابرات بهشون گفتم ، گفتند بیا فیش رو ببر بانک پولش رو بریز وصلش کنیم
و یا اگه میخوایین قسطی هر دو ماه ، رو قبض تلفنتون بیاد ؟
منم رو فیش هر ماه رو قبول کردم
خانومه گفت یه رب دیگه میتونید از اینترنت استفاده کنید و اینبار هم از خوشحالی کم مونده بود
سکته کنم
بچه ها الان کارم زیاده توی پست بعدی خاطره جمعه و شنبه رو همراه با چند تا عکس میزارم
راستی این sms رو هم بخونید
در فراغ دوریت آهنگ قلبم در غم است ، بی صدا میخندم اما روزگارم در هم است.
صبح بخیر روزت خوش
حالا چرا اینجا نوشتم ؟ چون اینو رامین امروز صبح زود برام فرستاده بود
بی تو دلم نیمه شبی سوی دشت ؛ پرزدوآواره شدوبرنگشت
لذت بیداری شبها تویی ؛ تازه ترین اصل تمناتویی
چشم تو آغاز پریشانیم دوری تو علت ویرانیم
اینم دیروز فرستاده بود
و این sms پایین رو در جواب sms رامین فرستادم
چند روزیست در نبودنت به ساعت شنی مینگرم ؛ یک صحرا گذشته است .
و روز جگرم هم خوش ، بوس
با اینکه ازم دوری اما هر وقت دستمو میزارم رو قلبم ، میبینم سر جاتی !!
عشقم تو در شمالی و من در غرب ؛ کاش دستی نقشه را از میانه تا کند.
![]()
![]()
![]()