سلام


خوبین شما سوال


میخوام از دیروز و امروز براتون تعریف کنممژه


دیروز عصر خانم محمدی (یکی از مشتری های خیاطی) پارچه آورده بود ؛


مهیار هم با دوچرخه اش رفته بود خونه مادربزرگش در همون لحظه


که خانم محمدی داشت ازم خداحافظی میکرد ، مهیار اومد و دوچرخه اش


رو گذاشت دم در که بعد از حرکت کردن خانم محمدی  بیاره داخل


اما درست در همین لحظه بود که خانم محمدی دوچرخه مهیار رو


زد زیر ماشینش خوب هممون کمی ناراحت شدیم نگران خانم محمدی گفت ببر


درستش کنند هزینشو میدم ، منم حرفشو تایید کردم ؛ زنگیدم به رامین


ماجرا رو بهش گفتم ، اونم آدرس دادو گفت بده دوچرخه رو مهیار بیاره


که بدیم تعمیرش کنند .



تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول



 دیشب وقتی رامین اومد خونه شامش رو خورد بعد گفت که فردا قراره


ساعت 8 صبح در میاندوآب باشه و برای اینکه صبح به اونجا برسه باید


تقریبا از ساعت   12  شب راه میافتاد .


رامین شب رفت ، منم صبح دست بچه ها رو گرفتم و بردمشون بازار


برای مهیار یه دمپایی خریدم ، یه چیزای هم تو آشپزخونه کم داشتم


اونا رو هم جور کردم بعد برگشتیم و منتظر بودیم که رامین امشب


برسه خونه منتظر اما درست یکم پیش زنگید  و گفت امشب نمیاد


و امشب رو در یه شهری همون دوروبر میخوابه و فردا هم باید بره مراغه .


و فردا هم اگه در مراغه قرارداد ببندند مستقیم میره ترکیه .


بچه ها من امروز خسته شدم



                                      بای بایبای بایبای بای